جدول جو
جدول جو

معنی نقش برانگیختن - جستجوی لغت در جدول جو

نقش برانگیختن
(غُرْ رُ لُ زَ دَ)
نقش باختن. رل بازی کردن:
چه نقش ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه.
حافظ.
، صورت ساختن. صورت تصویر کردن. شمایل ساختن. صورتگری و صورت سازی کردن:
صد نقش برانگیزم با جانش درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم.
مولوی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ مَ دَ)
رل بازی کردن. (یادداشت مؤلف) ، صورت سازی کردن. تصویر کردن:
هر نفس عشق دوصد نقش بدیع انگیزد
تا نگردد به خود آن آینه سیما مشغول.
صائب (از آنندراج).
رجوع به نقش برانگیختن شود
لغت نامه دهخدا