- نقش برانگیختن (غُرْ رُ لُ زَ دَ)
نقش باختن. رل بازی کردن:
چه نقش ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه.
حافظ.
، صورت ساختن. صورت تصویر کردن. شمایل ساختن. صورتگری و صورت سازی کردن:
صد نقش برانگیزم با جانش درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم.
مولوی
چه نقش ها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه.
حافظ.
، صورت ساختن. صورت تصویر کردن. شمایل ساختن. صورتگری و صورت سازی کردن:
صد نقش برانگیزم با جانش درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم.
مولوی
